سی و نُه

ساخت وبلاگ


یکی که تولدش نزدیکه و امیدوارم اینجا رو نخونه این روزا که اینا رو ببینه، عاشق مینیونه ! و منم اینو براش درست کردم 

 


این گل سر هم ابتکار خودمه ولی نمیدونم چرا با برگاش کنار نمیام و حس میکنم اضافه س :))) حالا خوشش نیومد هم بکَنش:))))



سی و نُه...
ما را در سایت سی و نُه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoobahar1 بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 3:10

+ این روزا هیچ انصاف نیست فقط تماشاگر باشی ... تماشاگرِ این همه عشق که اطراف حرم آقا امام حسین موج میزنه که دلمو میبره با خودش اونجا و حسِ جامونده از یه قافله بهم دست میده ... + با شنیدنِ این آهنگ سبک میشم انگار همش حرفای منِ  :(  متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. سی و نُه...
ما را در سایت سی و نُه دنبال می کنید

برچسب : مهربونی, نویسنده : manoobahar1 بازدید : 37 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 3:10

+ از قشنگترین صبح های تاریخ میشه به امروز اشاره کرد وقتی که بعد از هشت ماه نبرد با گرما چشم باز کردم از پنجره ی بازِ اتاق ابرها رو دیدم و با  شیرجه رفتم پای پنجره و زمین خیس کوچه ذوق مرگم کرد و بعلهههه بارون تشریف فرما شده بود :)))) پروردگارا شکرت که به این جنگ پایان دادی و التماست میکنم که پایدار باشه :( + از عشق ترین اتفاق های عمر آدم هم میشه به داشتن یه برادر زاده ی موفرفری اشاره کرد که با ناز بهت بگه عمهههه و دستاتو بگیره و ببره پای میز کامپیوتر و بگه برام انیمیشن موآنا بذار و اینجور دلبر بشینه و تماشا کنه :)) سی و نُه...
ما را در سایت سی و نُه دنبال می کنید

برچسب : قشنگترین, نویسنده : manoobahar1 بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 3:10

دیشب و‌ امروز غمناک و سیاه گذشت ... دلم پیش خواهرکم بود که توی خوابگاه سر میکرد و لحظه ی زلزله داشت با من تلفنی حرف میزد و یک آن صدا فقط صدای جیغ بود و وحشت و من شوک زده همه ی فکرهای بدتر از بد از مغزم عبور کرد و میخکوب شدم و همون موقع خودم هم حس سرگیجه و تکون خاصی رو حس کردم که فکر میکردم سرگیجه گرفتم بخاطر این شوک اما بعد از چند دقیقه خبر پشت خبر از زلزله ای بود که خیلی از جاها رو لرزونده بود و امروز دلم برای آمارِ این همه کشته و عکس ها و خبرها مچاله شد و روز رو به شب رسوندم تا الان که بالاخره خواهرم بعد چهل و چند روز کنارم اینجا خوابِ خوابِ و این بهترین اتفاقه ...  خدایا بلا دور از حالِ خوبمون باشه و به بازمندگان این زلزله صبر بده  :(   آمین  پی نوشت : آمار میگه ۹۰۰ روز از عمر اینجا میگ سی و نُه...
ما را در سایت سی و نُه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoobahar1 بازدید : 48 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 3:10

+ یه روزایی بود که از دلتنگی داشتم می مردم واسه خواهرم و شبها تنهایی سر میکردم تا خوابم ببره اما حالا بعد از چند روز باز ریتم زندگی به اولش برگشت و رمانتیک بودن رو کنار گذاشتیم و همونجور خیلی شیک توی سر هم میزنیم و چند دفعه هم دعوا کردیم و امشب هم دیگه جای خوابمو تغییر دادم و این است زندگی پس به ناله های دلتنگیِ بعدم دقت نفرمایید :)) + مامانم طفلی ازم خواهش میکنه که شبها زود بخوام تا صبح ها زود بیدار شم اما عایا مادر من درک میکنی که من عاشقانه شب ها رو دوس دارم و ترجیح میدم از آرامش شب لذت ببرم کتاب بخونم و فیلم ببینم و بنویسم و فکر کنم ؟ نه خب درک نمیکنی :| (و در همین لحظه خواهرم با در دست داشتن نصف یک عدد انار وارد اتاق میشه و میگه میخوری ؟ و منم میگم آره آخ جون تازه گشنم شده بود و مادر ج سی و نُه...
ما را در سایت سی و نُه دنبال می کنید

برچسب : روزهایم, نویسنده : manoobahar1 بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 3:10


+ اینم از ربیع الاولمون که اومد ، مبارک :)

+ جوونامون میرن که داشته باشن مسابقات برگزاری مراسم ازدواجشونو :)))

+ خواهرک هم راهی شد ...

+ هدرمون هم رونمایی شد با زحمت حریر بانو جان مهربان ^_^ 

سی و نُه...
ما را در سایت سی و نُه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoobahar1 بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 3:10

خِرچ خِرچ پوستش رو می کَنم و از این صدا لذت میبرم عطرش میره توی عمق دستهام و بوش رو تا چند دقیقه با خودم اینور اونور میبرم ،خوشمزه تر از خودش حسیه که بهم میده ! درسته همین اولش بگم که این یه پست عاشقانه برای نارنگیِ ! همین نارنجی دلبر و گِرد که روزایی که سبزه دلم نمیخوادش و چشم انتظار رنگ به رنگ شدنش میشینم تا بیاد و منو ببره به همون سالهای پاییزی مدرسه و حس و حال خوردنش روی نیمکت های چوبی که قیژ قیژ صدا میداد همون موقعها که بوش لوت میداد وقتی کَنده میشد و کل کلاس سر برمیگردوندن و باید باهاشون شریک میشدیش همون وقتا که مامان تغذیه میذاشت توی کیفم و نارنگی ها رو کنار لقمه ی نون و پنیر یا تخم مرغ آپزم جا میداد و چه حس خوبی داشت اگه فرداش یه نارنگی باقیمونده از روز قبلو کف کیفم پیدا می کردم . سی و نُه...
ما را در سایت سی و نُه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoobahar1 بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 3:10


بچه ها اگه شما هم دوس داشتین و یه نمه ذوق رادیویی و این صوبتا دارین میتونین برید به رادیوبلاگیها و توی این دوتا فراخوان شرکت کنین 

من برای فراخوان دوم صدامو دادم رفت :)))

و از اونجایی که میتونم یه نفرو دعوت کنم از حریر بانو جانمون میخوام بیاد تو میدون  ^_^

و البته که همه ی شماهایی که این پست رو میخونید و مایلید :)

سی و نُه...
ما را در سایت سی و نُه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoobahar1 بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 3:10

همیشه اولین ها قشنگه اول ربیع، اول آذر، اول بارون ... خدا امروز مهمونمون کرد به یه بارون قشنگ ، چشم که باز کردم یه حسی توی اتاق پیچیده بود که داشت میگفت امروز قشنگترینه صدایی به قشنگی یه ملودی گوش نواز داشت از پنجره ی نیمه باز میومد پتو رو زدم کنار و پریدم سمت پنجره اینکه شرشر داشت میبارید و در و دیوارا رو برق انداخته بود یعنی خود امید خود زندگی خود نعمت ... ناباورانه زل زده بودم به پنجره و همش میگفتم مااااماااان این بارون واقعیه یعنی ؟:))) انصاف نبود تو خونه نشستن پس شال و کلاه کردمو زدم به خیابون اولش یه لباس زمستونه خریدم تا خودمو آماده یه سرمای اساسی کنم بعد هم رفیق جان زد روی گاز و زدیم به جاده ^_^ سرخوشانه آهنگ آآآآهای بارون پاااااییزی کی گفته تو غم انگیزی رو فریاد میزدیمو میرفتیم که سی و نُه...
ما را در سایت سی و نُه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoobahar1 بازدید : 28 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 3:10

مامانِ خوبمو ببینید که چه چیزایی نگه داشته :)) امشب منو برد به سالهای دبستانم؛ یادمه اون برگه ی ریاضیو برداشت و گفت اینو نگه میدارم تا همیشه یادت بمونه که چه نمره ی بدی گرفتی :///  همچین مامان سختگیری داشتم :( + این عکس واسه استوری اینستامه :))) خود مامانِ پایه م گف بردار عکس بگیر بذار اینستات :)))) +تاریخاااا رو ۲۳ مهر  و ۲۵ آبان سال ۸۰ کلاس پنجم :((( +داغونم کرد اصن این خاطرات :( + یاددددش خییییلی بخیر :( سی و نُه...
ما را در سایت سی و نُه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoobahar1 بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 3:10